در این مقاله قرار است سه درس بازیگری بیاموزیم. پیش از آن بیایید لحظهای چشم خود را بسته فکر کنیم که در همین لحظه، چند نفر هستند که ادعای بازیگری میکنند. هزار؟ میلیون؟ صدها میلیون؟ ما هیچوقت این را نخواهیم دانست! امّا میتوان حدس زد که عدد بزرگی باشد. نه؟ حال بیاید به همین بازیگر و گاهی بازیگر نماها دقیقتر نگاه کنیم!
در خیل پیادگانِ این لشکرِ وسیع، تنها چند سواره خواهیم دید که با اقتدار، نشسته جلوی صف قرار گرفتهاند. بلی! آنها بزرگ بازیگرانیاند که تا ابد جاودانه خواهند ماند. دلیل این جاودانگی چیست؟ بازی درخشان؟ شانس؟ کاریزما؟ نمیدانم امّا حدس میزنم که اولی باشد. حال در این مقاله قصد داریم تا به بررسی سه بازیگر بزرگ پرداخته از هر یک درسی را بیاموزیم. با ما همراه باشید.
دنیل دی لوئیس
یکی از این بازیگران بزرگ، دنیل دی لوئیس است. او متولد ۲۹ آوریل ۱۹۵۷ است. شاید بتوان گفت هیچ بازیگر دیگری در تاریخ فیلم به اندازه او در نقشها فرو نمیرود. Day-Lewis لیست گستردهای از پروژهها را بازی کرده. او هیچوقت از تغییر نترسیده و نقشهای جدیدی را امتحان کرده است. از فیلمهای کلیدی او میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
My Left Foot, Gangs of New York, There Will Be Blood, Lincoln
این بازیگر افسانهای تا کنون برنده سه جایزه اسکار شده است. شروع فعالیت او به چیزی حدود 38 سال پیش برمیگردد. او تا کنون تنها در 21 اثر سینمایی، 8 تلویزیونی و 15 نمایش حضور داشته. چنان که دیدید این بازیگر، بسیار گزیده کار است. گفته میشود که دی لوئیس زمان زیادی را برای رسیدن به کاراکتر صرف میکند. نکته دیگر شجاعت وی در تغیر است. همین 21 فیلم در ژانرهای مختلفیاند و شباهتی به یکدیگر ندارند. درسی که میتوان از دی لوئیس گرفت، همین شجاعت تغییر است. این که به کارمان ایمان داشته و خود را در معرض تغییر قرار دهیم. درس دیگر بررسی دقیق کارهاست. این که به عنوان بازیگر حاضر نشویم که در هر فیلمی که شد بازی کنیم. ابتدا باید نقش را بررسی کرده و سپس خود را در آن نقش ببینیم. آیا این کاراکتر، چیزی هست که بخواهیم نمایشش بدهیم؟
آلپاچینو
دیگر بازیگر مطرح مورد بررسی ما، آلپاچینو است. هنگام بحث در مورد حرفه آلپاچینو، شما باید به دو اجرای باورنکردنی او نگاه کنید. اولین مورد از این اجراها در دهه 70 و اوایل دهه 80 انجام شد. اینجا است که آلپاچینو بهترین کار خود را در فیلمهایی مانند “Panic at Needle Park”، قسمت اول و دوم پدرخوانده، بعد از ظهر سگی و “Scarface” انجام داد. دومین دوره او از اواسط دهه 80 میلادی شروع میشود و تا اواخر دهه 90 ادامه مییابد، جایی که او فیلمهایی شاهکار مانند Heat، The Insider ، Donnie Brasco و Glengarry Glen Ross را بازی کرده است.
او تا کنون برنده یک جایزه اسکار شده اما برای همه آشکار است که اعتبار آلپاچینو بسیار فراتر از جایزه اسکار است. ویژگی مهم او، فرماندهی در صحنه است. او تمام عناصر صحنه را تحت کنترل خود گرفته و نمیگذارد چیزی به بازی خوب ضربهای وارد کند. این بازیگر ثابت کرده که هنوز در سن پیری هم میتواند شاهکارهایی خلق کند. درسی که از او میتوان گرفت پادشاهی در صحنه است. صد البته که این موضوع به معنای اعمال زور به سایر عوامل نیست. معنای این عبارت این است که بازیگر باید به تک تک عناصر اجرا تسلط داشته باشد تا بتواند اجرای درستی داشته باشد.
جک نیکلسون
کسی هست که بتواند مهارت جک نیکلسون در بازیگری را انکار کند؟ هیچکس! او بازیگری ممتاز است که سه بار برنده جایزه اسکار شده است. از فیلمهای مطرح او میتوان به درخشش، محله چینیها، دیوانه از قفس پرید و… اشاره کرد. او بازیگری است که در لحظه برای خود شرایط جدیدی میسازد. خلاقیت او مثال زدنی است. او انرژی زیادی دارد و از درونِ خود، دیوانهوار به شخصیت کاراکتر دست مییابد.
نکته قابل توجه در بررسی بازی او، دامنه احساسی گسترهاش است. او میتواند احساسات مختلفی را در لحظه بازی کند. راه رسیدن به این امر، چیزی جز تمرین و تمرین نیست! درسی که از او میتوان گرفت، رشد دادن دامنه احساسی خود با استفاده از تمرین است. بازیگر باید بتواند که در لحظه، به احساسی خاص دست پیدا کند.
جمعبندی
ما در این مقاله به بررسی سه بازیگر مطرح سینما پرداختیم و با بررسی آنها، سه درس بازیگری آموختیم. از دی لوئیس گزیده کاری و شجاعت تغییر را فراگرفتیم. از آلپاچینو تسلط و کاریزما و از نیکلسون نیز اهمیت دامنه احساسی را برداشت کردیم. امیدوارم که این مقاله برایتان مفید بوده باشد.
ثبت ديدگاه